1- یا سین

2- سوگند به قرآن حکیم

تفسیر : به دنبال حروف مقطعه به قرآن حکیم سوگند می خورد. حکیم معمولا صفت شخص زنده و عاقل است گویی قرآن موجودی زنده و عاقل و رهبر است که از روی تشخیص و بجا دستور می دهد و می تواند درهای حکمت را به روی انسانها بگشاید. باید دانست قسم های خدا دو فایده دارد نخست بیان عظمت چیزی که به آن سوگند خورده شده زیرا هیچکس به موجود کم ارزش سوگند یاد نمی کند دوم تأکید موضوعی  است که برای آن سوگند خورده شده و آیه ی بعد موضوع سوگند را معلوم می کند.

3- که قطعا تو از پیامبرانی

4- بر راهی  راست قرار داری

5- و کتابت نازل شده ی  آن عزیز مهربان است

تفسیر: به قرآن حکیم سوگند می خورم تو قطعا از مرسلین هستی و بر صراط مستقیم قرار داری همان راهی که عابر خود را بسوی خدا می رساند. البته منظورم از قرآ« همین نازل شده ی خدای عزیز و رحیم است . عزت او اثبات می کند که می تواند کتاب بزرگ شکست ناپذیری را نازل کند  در طول اعصار همچنان پایدار بماند و رحمت او ایجاب می کند چنین نعمت بزرگی را در اختیار انسانها بگذارد. بعضی از مفسرین این دو صفت را برای بیان دو نوع عکس العمل مردم در مقابل قرآن می دانند یعنی اگر به تکذیب آن پرداختند با عزتش آنها را تهدید می کند و اگر تسلیم شدند خدا با رحمتش با ایشان بر خورد می کند یعنی عزت ، مظهر انذار و رحمت ، مظهر بشارت است. آیا می شود با سوگند ، حقانیت یک رسول و کتاب آسمانی را ثابت کرد؟ توصیف رسول به " علی صراط المستقیم " و قرآن به " حکیم " جواب این سؤال است  زیرا سوابق زندگی حضرت نشان می دهد او طریقی جز طریق مستقیم نداشت و قرآن نیز حکمتش بر کسی پوشیده نیست و هیچکس نتوانسته غیر از این را ثابت کند لذا دلیل حقانیت آنها در خودشان است.

6-  تا قومی را که پدرانشان بیم داده نشدند  و خود در غفلتند بیم دهی

(تفسیر : هدف اصلی  نزول قرآن و غرض از فرستادن پیامبر را بیان می کند)

7- براستی  که حکم خدا بر بیشترشان تحقق یافته و ایشان ایمان نمی آورند

تفسیر :  اما انذار تو بر عده ای بی تأثیر است و به عنوان یک پیشگویی درباره ی سران کفر و شرک وعده می دهد که عذاب بر بیشتر آنها حتمی شده چون آنجا که  تمام خطوط  ارتباطی انسان با خدا قطع و تمام دریچه های هدایت بسته می شود و لجاجت و خیره سری به حد اعلای خود می رسد و با تمام وجودش متوجه ی دنیا می شود و از آخرت رو بر می گرداند حکم عذاب بر او محقق می شود ، اینها دیگر نمی توانند ایمان بیاورند زیرا تمام راههای بازگشت را ویران کرده اند.

8-  ما در گردنهای آنها تا چانه هایشان ، غلهایی نهاده ایم به طوری که سر در هوا مانده هستند

( تفسیر : تشبیه جالبی از حال مشرکان لجوج و متکبر است : اگر آنها ایمان نمی آورند علتش اینست که سرهایشان از شدت تکبر بالاست و نمی توانند راه را از چاه تشخیص دهند. )

9-  و در پیشاپیش آنان سدی و در پشتشان هم سدی نهاده ایم پس آنان را پوشانده ایم لذا نمی توانند ببینند

تفسیر :  در بیان علت محرومیت کفار از ایمان آوردن ادامه می دهد که آنها را در محاصره ی دیوارها و سدها قرار دادیم تا چیزی را نبینند نه مقصد را و نه راه را. این دو آیه  روی هم می خواهد بیان کند خدا سران کفر را به جرم گمراهی و طغیانشان از هدایت و ایمان آوردن محروم می سازد بگونه ای که نه بتوانند حقایق را درک کنند و باطل را تشخیص دهند و نه بتوانند راهی که ایشان را به سعادت واقعی می رساند ، پیدا کنند لذا فرمود جلو و عقبشان را سد می کنیم  تا بفهماند راهی به سعادت ندارند . بعضی  احتمال داده اند آیه ی اول  حاکی از درک نکردن آیات انفسی است و آیه دوم به عدم توفیق ایشان در فهم  آیات آفاقی اشاره دارد پس بطور کل ایشان عاجز  از درک آیات الهی هستند