به بهانه اختتامیه سلسله همایشهای یکصدمین سال تولد استاد شهریار
استاد شهریار تمام فریادهای فروخته ملتی را با زبانی شیوا و ملیح و در قالب گفتگو با کوهی که پیش از این نه ارتفاع فیزیکی داشت و نه ارتفاع معروفیت؛ به تصویر کشیده است. اما بعد از خلق «حیدربابایه سلام» حیدبابای آذربایجانی نیز به اوج شهرت و اعتبار رسید.
شهریار تنها یک شاعر غزلسرا، یا قصیده سرا نبود. او زبان گویای مردم آذربایجان و آئینه احساسات پاک و بی غش آذربایجان است. آوازه بلند شهریار و شعرش و مهمتر از همه سبک نوین شعری شهریار، حتی اکنون بعد از گذشت بیش از دو دهه از درگذشت او، مرزهای جغرافیایی را در نوردیده و حصار زبان ها و لهجه ها را هم شکسته است.
تا آنجا که ترجمه های غیرآذری «حیدربابایه سلام» و دیگر اشعار نغز و ملیح شهریار، گوش ها، قلب ها و احساسات هر شنونده بیگانه را نیز به نشاط و تحرک و واکنش وادار می سازد. اما ملاحت زبان آذری بویژه در شعر شهریار چیز دیگری است و قطعاً کسی که به این زبان آشنا نباشد، نمی تواند احساسات و روحیات شعر شهریار را تمام و کمال درک نماید.
کار شهریار اما به همین جا ختم نمی شود.ارادت او به خاندان اهل بیت و عصمت و طهارت نیز، بسیار گویاتر از آن است که در متون ادبی به دست فراموشی سپرده شود. او به غزل زیبای «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را» اوج ارادت خویش به آستان ولایت را یادآور شده و با الهام از آثار حافظ شیراز غزلسرای قرن هشتم، خود را عاجزتر و ناتوان تر از آن می داند که بتواند بر آستان مولا علی(ع) مدح و تمجیدی شایسته تر و برزاندهتر بسراید و مدح شایسته تر را به لسان غیب واگذار کرده و نوا در می دهد: «که لسان غیب بهتر بنوازد این نوا را!»
شهر تبریز است و مشکین مرز و بوم
کوی شمس و کعبه ملای روم
شهر تبریز است و پیر روزگار
سرگذشت او بهین آموزگار
ساربانا باربگشا زاشتران
هر تبریز است و کوی دلبران
شهر تبریز است و جان قربان جانان می کند
سرمه چشم از غبار کفش مهمان می کند